سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خداحافظ سال 89

الان ایام نوروز در پیش است. این تعطیلات برای دبیرستانی­ها و دانشگاهیان حدود 20 یا 25 روز است و انسان برای اینکه تمام سرمایه عمرش را در این مدت به باد دهد فرصت دارد. وسائلش هم معمولا آماده است. در 20 مجلس شرکت می­کنیم و بعضا در هر کدام 20 یا 30 غیبت می­شنویم یا غیبت می­کنیم که این برای نابودی سرمایه تمام عمر کافی است. بیشتر هم هست. این یکی از مشکلاتی است که ممکن است به وجود بیاید. ممکن است در برخی برخوردها و معاشرت­ها زمینه معاشرت حرام فراهم شود. این هم عاملی است که باعث می­شود انسان همه چیزش را از دست بدهد. این دو مورد بالخصوص برای جوانان و نوجوانان دو امتحان بزرگ است. ...
... صله رحمی که انسان در آن گرفتار گناه شود اصلا جایز نیست. نه اینکه واجب باشد. اصلا جایز نیست. من به مجلسی بروم گرفتار چند غیبت و تهمت بشوم اصلا جایز نیست. ببینید صله رحم جزء واجبات درجه اول است و قطع رحم جزء گناهان بسیار بزرگ است. با این حال اگر من به آنجا بروم گرفتار گناهی می­شوم و ممکن است دین مرا به باد دهد، جایز نیست....
قسمتی از سخنان آیت الله محمد علی جاودان که خدا قسمت کرد در سال 1389 بعضی از جلسات هفتگی شان را شرکت کردیم... خدا را شکر...

http://forum.iranblog.com/attachments/18483d1267823565-noruz5-jpg?stc=1

آخر سال نوشت:
1 امروز روز آخریست که در خدمت دوستان هستم. با اینکه کلی کار دارم برای رفتن، اما دلم نمی آید بدون خداحافظی بروم.... مسنجر و ایمیلم مشکل پیدا کرده و کمک نمی کند آنلاین با دوستان خداحافظی کنم... یه حرف هایی هست که دوست داشتم تک تک به بعضی از دوستان خوبم بزنم... مسنجر که مشکل پیدا کرده امکانش فراهم نیست. سعی می کنم در ایام تعطیلات و خصوصا اوایل سال جدید پیام تبریکم رو بفرستم به همگی. راستی خواهشا یادتان نرود هفته دوم عید یعنی 9 فروردین هیئت را بانی شوید... اعلام آمادگی کنید تا در وب سنا مشخص شود.
2 سال 89 برای من نقطه ی عطفی شد در موضوع دوستی... سال پر دوستی بود و من بعد از مدتها توانستم با دوستان خوبی در محیط نت آشنا بشم که بعضی هایشان شاید برای همه ی عمرم کافی باشند... امسال را دوست داشتم... با همه ی ناراحتی ها و شادی هایش... سالی بود که بعد از چند سال تنهایی و دوری از دوستان خودم، باز هم در جمع دوستانه ای وارد شدم و این به من خیلی انرژی داد... با آدم های زیادی آشنا شدم، حرف زدم، درددل شنیدم، اشک هایی را توفیق داشتم پاک کنم، دل هایی را توفیق داشتم آرام کنم، مشورت هایی کردم و از طرفی دلم هر از گاه با حرف صمیمانه ی دوستی آرام شد، اشکم پاک شد، خنده بر لیانم نشست و ........ .. ..
امسال کارهایی را که دلم می خواست دوستی برایم بکند و از دوستان بی وفای عالم واقعی کم دیدم یا هرگز ندیدم، از دوستان مجازی دیدم و از این بابت امسال را خیلی دوست دارم...
شاید مدیون شهدایی هستم که سال 1389 را کنار مزار مطهرشان تحویل کردم... یادش بخیر... بهشت زهرا پر بود از جمعیت... با اینهمه کنار مزار شهدا اشک غربت می ریختم... ..
3 شاید این میخانه را هرگز ندیدم ای دریغ
    نام من را پاک از سرلوحه ی رندان مکن
حلالم کنید به خاطر همه چیز... اگر اذیتی کردم، بدی ای دیدید، ناراحت شدید از دست و زبان من... حلالم کنید...
4 و ملتمسانه ازتون درخواست دعا دارم.... خیلی خیلی دعایمان کنید... قول می دهم تک تک دوستانی را که امسال با هم حرف زدیم، کامنت گذاشتیم، چت کردیم، خندیدیم، قرار وبلاگی گذاشتیم و... فراموش نکنم، خصوصا هنگام تحویل سال... شما هم هرجا که بودید دعایمان کنید...
_____________________________________________________________

فراخوان
http://www.navideshahed.com/attachment/1386/01/28500.jpg http://fars.irib.ir/naghashi/1.gif  http://www.tebyan-zn.ir/images/90acf4a1-559f-4041-a9ee-54f08fceda68.jpg
یه فراخوان وبلاگی میذارم برای دوستان وبلاگ نویس و هرکسی که دوست داره کمکم کنه.برای پروژه ی خودم لازم دارم و درخواست می کنم هرکی بچه ی دبستانی یعنی سنین 7 تا 12 سال سراغ داره و یا باهاش ارتباط داره تو این قضیه من رو کمک کنه.
قضیه اینه که میخوام از این بچه ها بخواید براتون 2 تا نقاشی بکشن با موضوعات زیر:
1- مسیر خانه تا مدرسه شون یا مسیر خانه تا پارک را نقاشی کنن و چیزهایی که هر روز توی اون مسیر می بینن بکشن که چه شکلیه.
2- مسیر خانه تا مدرسه یا خانه تا پارک رو اونجوری که دوست دارن باشه نقاشی کنن و هرچیزی که دلشون میخواد توی اون مسیر وجود داشته باشه،مثل پارک، دستشویی، نمازخونه یا مسجد،غرفه، سوپری و... و هرمدلی که دوست دارن باشه، هر رنگی که دلشون میخواد بکشن.
تو این نقاشی ها حتما از مداد رنگی یا هرنوع وسیله ی رنگی استفاده کنن چون رنگش هم مهمه.
این نقاشی ها رو ازشون عکس بگیرید (عکس با کیفیت که بشه ازش استفاده  کرد) و بعد به آدرس negar1430@yahoo.com ایمیل کنید.
ممنونم از همه کسایی که کمکم می کنن
این نقاشی ها رو برای هفته ی سوم فروردین می خوام حتما.


برچسب‌ها: شخصیدوستانعید نوروزخداحافظی1389

نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات

خونه تکونی در آستانه ی عطر بهار...

این روزها...

بارون میاد...Weather Man من میرم زیرش، خیس میشم...فرش های شسته شده که پهن شدن روی نرده ایوون خیس میشن... من ناراحت نمیشم!
... هوا سرده ... خونه مونم سرد تره چون وسایلش جمع شده و روی هواست...

خونه مون رو  داریم می تکونیم!
وسایل و ظروف آشپزخونه و ... در حال بیرون آوردن تمیز شدن هستن، اتاق ها... پرده ها یه سری شسته شدن، یه سری تو نوبت وایسادن برای تمیز شدن...
گل ها و گلدون ها شسته شدنFlower و منتظرن با آرایش تمام بچینمشون تو گلدون...
کف خونه روزشماری می کنه که نوبتش بشه برای شستنش و تمیز شدن...
حموم و دستشویی انتظار می کشن همسر وقتش خالی تر شه که بره یه دستی به سر و روشون بکشه...
لحاف ها همه عوض شدن...
بوی نویی کم کم داره میاد تو خونمون...
دکور خونه کمی تا قسمتی عوض میشه ... اما چون تازه عوض شده خیلی چیزها سرجاشون می مونن...
قاب عکسا تمیز میشه... مبل ها هم باید یه گرد و خاکی ازشون گرفته بشه ...
جارو که مثل یه کار روتین تو برنامه هست و هر روز جاروبرقی خونمون چشمش به دستای منه...
گرد و غبار نداشته ی آینه ها دوباره با دستمال و شیشه شوی تمیز میشه... برای اینکه از عدم توجه کمبود محبت پیدا نکنن... شیشه ی پنجره ها هم... منتظرن!
و کم کم باید فرش های شسته شده بیان و سرجاشون مستقر بشن... البته اگه بارون رحمت خدا بذاره فرشامون خشک بشن...
کتابخونه ی با ابهت خونمون هم با چشم غره منتظره که بریم سراغش... امیدوارم وقت بشه...
یه سری ظرف نشسته هم هست که دست همسر رو می بوسن...
یه سری لباس هم هست که تو نوبتن برای اتو شدن...
سطل آشغال ها هم تند تند پر میشن و منتظر همسر هستن برای بیرون بردن...
این روزها ماشین لباس شویی مون هم خیلی پرکار شده... روزی چند سری لباس و ملحفه و دستمال و پرده ... شسته!
...
این روزها... خونمون داره  تکون میخوره یه کم...
به خودمون  هم مثل بقیه خانم ها رسیدیم... باید بیاید ببینید تو آرایشگاه ها چه خبره این روزها... هرکی بتونه دم عید دیر تر وقت بگیره زرنگ تره... ما هم گذاشتیم روز قبل از سفر وقت گرفتیم چرا که دیرتر از اون نبودیم تا وقت بگیریم...

بوی عید و بهار کم کم داره میاد...spring

خرید عید زیادی نداشتیم و نرفتیم... به جز کیف و شلوار و یه کم خورده ریز...
...
این وسط دلم برای پایان نامه ی بی چاره ام میسوزه که کم کم داره خاک می خوره...Reading a Book
راستی امسال به سرم زده و ماش گذاشتم تا سبز بشه... امیدوارم یه سبزه ی درست حسابی و خوشگل دربیاد ازش...
کم کم باید ساک هامون رو ببندیم و حاضر بشیم برای رفتن به سفر...
سفری که امیدوارم به همه خوش بگذره......
***
راستی تولد من یادتون نره ها...خیلی نزدیک شده...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای یه مسئله ی مهمی دعا کنید... خیلی موضوع حساسه. نمیتونم در موردش چیزی بگم... خیلی ناراحتیم........فقط دعا کنید همین.

برنامه ریزی یک حزب منحله برای سه شنبه آخرسال واقعا تاسف داره! به اینا هم دیگه میشه گفت آدم!
دو تذکر رهبر انقلاب به روزنامه‌نگاران و ضرورت آسیب شناسی فعالیت‌های سایبری 
زن گل است 
نرم نرمک می رسد اینک بهار ، خوش به حال روزگار


برچسب‌ها: شخصیخانمانهخونه تکونی

نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز