سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Risk + جشن ولنتاین!

باید اهل ریسک باشی که چنین سوژه هایی نصیبت شود. اگر بخواهی از هرچیزی، از هر آدمی ، از هر ماشینی، از هر مکانی، از هر فروشنده ای، از هر بچه ای ... بترسی، نمیتونی چنین سوژه هایی تو زندگی بیابی!
برایم هر از گاهی اتفاق می افتد گرچه در این دنیا، هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست!
یک ماشین بسیار مدل بالا و نو و شیک جلوی پایم نگه داشت زمانی که منتظر تاکسی بودم.
آنقدر نو بود که پلاستیک صندلی هایش هنوز کنده نشده بود.
راننده اش یک آقای حدود 50 ساله ی مذهبی به نظر می آمد.
بدون هیچ ترسی رفتم پرسیدم "آقا مستقیم میرید؟"
آقا همراه با سری که تکان می داد : "بله. بفرمایید."
سوار شدم.
وقتی به مقصد رسیدم، پولم را تقدیم راننده کرده و گفتم : "بفرمایید"
آقا : "بفرمایید. به سلامت"
متوجه شدم مثل بعضی از راننده های خوب مذهبی خواسته کمکی کرده باشد به کسی.
گفتم: "خیلی ممنون. متشکر. التماس دعا"
آقا : "محتاجیم به دعا. به سلامت."

باید اهل ریسک باشی که چنین سوژه هایی نصیبت شود. اگر بخواهی از هرچیزی، از هر آدمی ، از هر ماشینی، از هر مکانی، از هر فروشنده ای، از هر بچه ای ... بترسی، نمیتونی چنین سوژه هایی تو زندگی بیابی!
حالا این اتفاق برای روز بود که افتاد. شده است شبی ماشینی با راننده مذهبی جلوی پایم ایستاده و من در کمال اعتماد به نفس سوار شده ام.
و مرا به مقصدم رسانده . یا اگر تا نزدیکی اش رسانده معذرت خواهی کرده است که تا مقصد نهایی نرسانده .
یا جلوی ماشینش نوشته است "هزینه ی این تاکسی یک صلوات برای تعجیل در فرج است"

می دانم ممکن است بگویید "حادثه خبر نمی کند" و ممکن است آدم ربایی هم این وسط پیدا شود برای دزدیدن یا اذیت من، اما خب... به داشتن چنین تجربه هایی می ارزد.
گرچه خاطرات زندگی من ، خصوصا به دلیل رشته ی درسی ام، پر است از داشتن خاطره های خوب یا بد در سطح شهر ها!
که همه اش با خطر پذیری (=Risk) همراه و همسایه بوده است.

________________________________________
1- از بدقولی و بی برنامگی متنفرم!
2- بیایید کمی با هم مهربانتر باشیم. دنیا به اندازه ی کافی پر است از نامهربانی ها ...
3- "یار" نزدیک تر از من به "من" است، وین عجب تر که من از "وی" دورم ..... ... . .
4- امروز بر اساس تقویم میلادی ، روز جشن ولنتیان است.جشنی که هنوز از اساس دچار ابهامات فراوانی در چگونگی داستانش می باشد.
از اول به چنین جشن هایی که ربطی به فرهنگ خودی ما ندارد، علاقه ای نداشته ام...
همیشه وقتی به همسر می گویم: ما هم جشن عشق داشته باشیم. میگوید : داریم! ولنتیان ما مسلمون ها باید "سالروز ازدواج حضرت زهراس و حضرت علیع" باشه.و الحق موافقم باهاش.
در همین رابطه بخوانید مطلبی را در مورد جشن سپندارمذگان (5 اسفند ماه) که متعلق به ایرانیان باستان است. جشنی که در آن بانوان وفادار و پاک دامن تقدیر میشوند و هدیه می گیرند از همسران و پدرانشان. واقعا چه فرهنگ غنی ای داشتیم ما ایرانیان. بی دلیل نیست اگر امام صادقع می فرمایند بعضی از رسوم ایرانیان را دوست دارم.


برچسب‌ها: شخصیمناسبت ها

نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات

میم مثل مادر شوهر

حتما شنیده اید می گویند وقتی مادری عروس می آورد خانه اش، ممکن است نسبت به عروس حسادت کند، خصوصا نسبت به جوانی و زیبایی اش؟
اما قریب به یقین کمتر دیده اید در همین زمینه ی زیبایی و ... مادر شوهری نسبت به عروسش پیش تر باشد.Hippie
***
خانه شان مهمانی بود.  صندل روفرشی ام را یادم رفته بود ببرم. لباسم مشکی قرمز بود. وقتی رسیدم، یاد صندل افتادم اما به روی خودم نیاوردم. مادر شوهر و جاری و خواهرشوهر همه صندل داشتند طبق معمول.
کمی که گذشت...
مادر شوهر: ... تو چرا صندل نپوشیدی؟
من : آخه یادم رفت!
مادر شوهر : خب از ..(خواهر شوهر)... بگیر یه صندل مشکی! ببین داره یا نه؟
من: نه لازم نیست. همین جوری خوبه!
مادر شوهر: نه اینجوری که نمیشه. برو ازش بپرس.
من: خب یه صندل از صندل های شما بر میدارم. همون سفیده!
مادر شوهر : سفید که به لباست نمیخوره. باید مشکی باشه.
***
من: صندل داری؟
خواهر شوهر: بذار ببینم یه صتدل سفید مشکی داشتم اگه نداده باشمش به کسی. بذار اونو برات بیارم.
من: اگه زحمتی هست نمیخواد. چون همینجوریشم خوبه.
خواهر شوهر: نه! باید یه چیزی بپوشی.
من :
.
.
.
خواهر شوهر: رفتم گشتم نبود. ببین تو همین کفش هاتم خوبه. کفش بیرونی هات که مشکیه. همینا رو تمیز کن بپوش.
من: وای! نه! بیخیال! اینا که کفش بیرونه. کثیفم هست.
مادر شوهر: نه! همینا خیلی خوبه.
و بعد رفت برشون داشت و گفت : من تمیزش می کنم کفشو.
من: آخه من برام مهم نیست که حتما صندل یا کفش بپوشم.
مادر شوهر: اما برای من مهمه که تو اینو پات کنی.
مامان کفشونو تمیز کرد با آب. اما هنوز روش خاکی بود. به خواهر شوهر نشون دادم : ببین! هنوز کثیفه! بی خیال!
خواهر شوهر: الان میرم برات واکس چرب میارم. روشو تمیز کن و بپوش.
و خلاصه من واکس زدم و کفش را پوشیدم!


برچسب‌ها: خانوادگیمهمانیخانمانه

نمایش باکس نظرات
بستن باکس نظرات
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز